توضیحات
کتاب یکدیگر را همانطور که هستیم بپذیریم و دوست داشته باشیم نوشته لیز بوربو کتابی کاربردی دربارۀ روابط، تلههای عاطفی، ترسها و سوگها است. این کتاب که با ترجمه مطهره حیدری منتشر شده است یک راهنمای ارزشمند برای به صلح رسیدن با خود و دیگران.
درباره کتاب
در زمانهای که ما زندگی میکنیم فریاد روح و روان خود را بسیار عمیقتر احساس خواهیم کرد؛ زیرا ما در دورهای به سر میبریم که تحولات بسیاری در بُعد درونیمان ایجاد میشود. به همین دلیل نویسنده تصمیم گرفت کتابی دربارهٔ مفهوم پذیرش در معانی و موقعیتهای گوناگون بنویسد.
لیز بوربو نویسندۀ مشهور کاناداییتبار است که کتابهایش در حوزۀ توسعۀ فردی تا کنون به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه و در صدر کتابهای پرفروش قرار دارد. او بنیانگذار مؤسسۀ «به ندای درونت گوش کن»، از مشهورترین مدارس توسعۀ فردی، در کِبکِ کانادا است.
کتاب یکدیگر را همانطور که هستیم بپذیریم و دوست داشته باشیم بهنوعی روش آموزش نویسنده در حوزه کارش را نشان میدهد. او معتقد است کلید خوشبختی در این است که خود را همانطور که هستیم بپذیریم، دست از سرزنش خود یا انتقاد از دیگران برداریم و یاد بگیریم به احساسات و عواطفمان گوش بدهیم. با این کتاب شما تفاوت میان پذیرش و تسلیم را درک خواهید کرد. همچنین به معنای حقیقی عشق بیقیدوشرط پی خواهید برد؛ مفاهیمی که غالباً با ازخودگذشتگی، ترحم یا شیدایی اشتباه می گیریم.
این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که در زندگی بهدنبال آرامش هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یکدیگر را همان طور که هستیم بپذیریم و دوست داشته باشیم
«من سیوهشت سال دارم؛ و حدود چهارده سال است که با مردی به نام ماریو ازدواج کردهام. او پنجاه و دو سال دارد، یعنی چهارده سال بزرگتر از خودم است. وقتی در سال ۱۹۹۱ برای اولینبار ماریو را دیدم، متأهل بود و هنوز با همسرش ریتا و پسرش دیوید، که چهاردهساله بود، زندگی میکرد. همانطور که میبینی عدد چهارده در زندگی ما حضور پررنگی دارد و حالا من مدام از خودم میپرسم که آیا این عدد برای ما بدشانسی میآورد؟»
و بعد با شک و تردید اضافه کرد: «امیدوارم چندان خرافهپرست نشده باشم. خب برگردم به داستانم. بین ما عشق در نگاه اول بهوجود آمد و باعث شد که او بهخاطر من از همسرش جدا شود. درواقع، او مجبور شد این کار را بکند، چون من حامله شدم و به همین دلیل هم ما بلافاصله ازدواج کردیم. دخترمان ساندرا امسال چهاردهساله میشود.
میبینید باز هم این عدد چهارده! البته تا امروز که میخواستم به اینجا بیایم و خودم را آماده میکردم تا از داستان زندگیام حرف بزنم، اصلاً متوجه این وقایع تصادفی نشدم. ماریو حسابی شوکه شد، وقتی فهمید درست فقط چند ماه بعد از اولین دیدارمان من حامله شدم.
او مطمئن بود که من از قرصهای ضدبارداری استفاده میکنم؛ بنابراین فکر میکرد من هم جزو آن یک درصد از زنانی هستم که با وجود قرص ضدبارداری حامله شدهام. من به او اینطور گفتم که انگار سرنوشت ما را برای هم در نظر گرفته تا با هم فرزندی داشته باشیم. اما واقعیت این نبود…
درصورت علاقمندی به کتاب های بیشتر می توانید به لینک های زیر مراجعه نمایید:
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.